آشفتگی زبان ها بین بزرگسالان و کودک (زبان لطافت و شور) / نویسنده: ساندور فرنزی 1949/ مترجم: نگار نباتی/ ویرایش: هلیا رهنمایی
Confusion of the Tongues Between the Adults and the Child—(The Language of Tenderness and of Passion) (1949) by Sándor Ferenczi
تلاش برای محدود کردن موضوعِ بسیار گسترده ی منشأ بیرونی شکلگیری شخصیت و روان رنجوریها در یک مقاله، اشتباه بود. بنابراین، من به یک چکیده کوتاه از آنچه میخواستم بگویم، بسنده میکنم. برای شروع شاید بهتر است بگویم که چطور به مشکلی که در عنوان این مقاله آمده، برخورد کردم. در خطابی که به انجمن روانکاوی وین به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تولد پروفسور فروید داده شد، گزارش پسرفت در تکنیک (و تا حدی در تئوری) روان رنجوری هایی را دادم که به دلیل برخی نتایج بد یا ناقص با بیمارانم مجبور به آن ها شدم. منظور من تاکید اخیر و بیشتر بر عوامل آسیب زا در بیماریزایی روان رنجوری است که در سال های اخیر به ناحق نادیده گرفته شده بود. کاوش ناکافی عامل برون زا منجر به خطر توسل زودهنگام به تبیینها – اغلب تبیینهای خیلی ساده – در مورد «وضعیت» و «ساختار» میشود. پدیده هایی – میخواهم بگویم تحمیلکننده – ، تکرارهای تقریباً توهمآمیز تجربیات آسیبزایی که در مشاهدات و کار روزانه من جمع آوری می شد، این امید را میداد که با این برونریزی، حجم زیادی از عواطف سرکوب شده ممکن است مورد پذیرش ذهن هوشیار قرار گیرند و همچنین شکل گیری علائم جدید، به ویژه زمانی که ساختار رویی و سطحی احساسات به اندازه کافی توسط فرایند تحلیل سست شده بود، پایان یابد. این امید، متأسفانه، خیلی ناقص برآورده شد و برخی از بیمارانم باعث نگرانی و شرمساری زیادی در من شدند. تکرار، که در پروسه تحلیل تشویق شده بود، خیلی خوب از آب درآمد (با لحن کنایه آمیز). درست است که بهبودی چشمگیری در برخی از علائم وجود داشت اما از سوی دیگر، این بیماران از حملات اضطراب شبانه و حتی از کابوس های شدید رنج میبردند و جلسه ی تحلیل به حمله هیستری اضطرابی تبدیل می شد. اگرچه ما توانستیم موشکافانه علائم تهدیدآمیز چنین حمله ای را تجزیه و تحلیل کنیم و به نظر می رسید بیمار متقاعد شده و اطمینان بخشی صورت گرفته، اما یک موفقیت دائم و مورد انتظار محقق نشد و صبح روز بعد شکایات مشابهی در مورد شب دهشتناک تکرار میشد، در حالی که در جلسه تحلیل، تکرار تروما رخ داده بود. در این موقعیت شرم آور سعی کردم به روش معمول خود را دلداری بدهم – اینکه بیمار مقاومت بسیار شدیدی داشته یا از سرکوب های شدیدی رنج می برده که تخلیه هیجانی و راه یافتن به هوشیاری فقط می تواند تدریجی و تکه تکه رخ دهد. اما از آنجایی که وضعیت بیمار حتی پس از مدت زمان قابل توجهی، در موارد ضروری تغییر نکرد، مجبور به خود انتقادی شدم.
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.