فاطمه حبیبی
آشنایی من با روانکاوی در سال ۸۶ با تحلیل شخصی و مطالعه پراکنده آغاز شد که از سال ۹۴ با آموزش منسجم و به دنبال آن دریافت سوپرویژن ادامه یافت. با شناخت بیشتر از میان مکاتب روانکاوی، به طور عمده دیدگاه روانشناسی دونفره و به طور خاص مکتب مستقل بریتانیا و سلف سایکولوژی را به علایق خود نزدیکتر یافتم و رویکرد بالینی خود را تحت تاثیر نظریه پردازانی چون وینیکات، فرنزی، کوهات، بکال، فیربرن، گانتریپ، گرین، آگدن و نیز لئووالد میدانم.
علایق پژوهشی من شامل تئوری و متاسایکولوژی روانکاوی، تاریخ و معرفت شناسی روانکاوی، داینامیکهای گروهی و اجتماعی، تشخیص روانتحلیلی، چگونگی کارکرد و فرآیند تغییر در درمان روانکاوی، و علل شکست رابطهی بیمار – درمانگر میباشد. در همین راستا دو پژوهش با موضوعات علل شکست رابطهی درمانی از دیدگاه مراجعین و تناسب بیمار-درمانگر، و همچنین ترجمهی کتابی از هوارد بکال با عنوان تئوری اختصاصیت را در دست دارم.
در حال حاضر به عنوان درمانگر تحلیلی و مدرس دورههای تحلیلی در مجموعهی مهرسای مشغول به فعالیت هستم.