کتاب وینیکات | آدام فیلیپس
مروری بر کتاب “وینیکات” نوشته آدام فیلیپس/ ترجمه دکتر نهاله مشتاق/ انتشارات ارجمند/ گردآوری مطالب: زهرا راثی
کتاب وینیکات، به توضیح نظریه و شیوه نگرش روانکاو مشهور بریتانیایی، دونالد وینیکات میپردازد. شهرت وینیکات به دلیل نظریاتی است که در مورد روابط اولیه کودک با مادر و به طور کلی با محیط اطرافش ارائه کرده است. وینیکات پزشک اطفال بود و به همین دلیل، تعامل کودکان و مادران زیادی را مشاهده کرده بود. وی در نتیجه ی توجه به این تعاملات و علاقمندی اش به روانکاوی به ویژه نظریات کلاین، نظریات ارزشمندی را در حوزه روانکاوی، روابط اولیه کودک با مادر و رشد روانی-هیجانی انسان ارائه کرد که او را تبدیل به چهره ای پیشرو و پر طرفدار در نظریه روانکاوی کرد. آدام فیلیپس در این کتاب، نظریه وینیکات را در بستر تغییرات حرفه ای- اجتماعی او مورد بررسی قرار میدهد. کتاب وینیکات نکات بسیار مفیدی برای رواندرمانگران تحلیلی، درمانگران کودک، روانشناسان و روانپزشکان ارائه میدهد.
وینیکات در بیش از چهل سال کار بر کلان طرح رشد انسان، تلاش کرد تبیین کند که چگونه فرد از طریق وابستگی به سمت نوعی از بودن منحصر به فرد رشد می کند، چه طور به نسبت حسی که از خود دارد، همزمان عادی و متمایز می شود وچه طور محیط اولیه این حرکت را امکان پذیر می سازد. از این نظر رشد به معنی یکپارچه سازی مداوم جسم و روان بود. او تاکید داشت که برای حفظ آنچه ” تداوم در بودن” (going on being) یا “خط زندگی” کودک در مراحل اولیه زندگی اش می نامید، تداوم مراقبت “مادری کارآمد” لازم است. از نظر او بیماری وقتی پیش می آید که فرد از سرزندگی یا خودانگیختگی بالقوه اش بازداشته شود.او آسیب روانی را ناشی از شکسته شدن حس تداوم یا وقفه در رشد اولیه فرد می دانست، یعنی شکاف هایی که در اثر مزاحمت، محرومیت و فجایع طبیعی دوران کودکی رخ می دهند. به این ترتیب، کودک در معرض تجربیاتی قرار گرفته که قادر به معنا دادن به آنها نبوده و جایی برایشان در خود پیدا نکرده است. به عنوان مثال “برای کودکی که بیش از حد منتظر مادرش مانده تنها واقعیت تجربه شده، شکاف است؛ یعنی مرگ یا غیبت یا فراموشی.”
از نظر وینیکات تجربه یی که برای کودک غیر قابل درک و فراتر از فهم او باشد،آسیب زا تلقی می شود. در ابتدا مسئولیت معرفی دنیا به کودک در اندازه های کوچک و قابل مدیریت، به عهده ی مادر است. از نظر او الگوی یک روانکاو ماهر آن چیزی است که مادران به طور طبیعی انجام می دهند؛ که در واقع قابل آموزش دادن نیست.
وینیکات می نویسد: در بطن هر فرد یک عنصر غیر قابل مراوده وجود دارد که مقدس است و حفظ آن ارزش زیادی دارد. وینیکات اعتقاد داشت که خویشتن فرد بیش از هر چیز به دلیل سازگاری زودهنگام در معرض خطر است. مادر به عنوان اولین محیط، خود را فعالانه با نیازهای کودک منطبق می کند. به تدریج مادر در دسترس بودن خود را محدود می کند و بدین ترتیب کودک از وهم خارج می شود. وینیکات متعهد به ایده ی فرآیندهای طبیعی رشد است که از زیست شناسی داروینی نشات می گیرد. از دید وینیکات، در اولین رابطه بحث تعارض شدید مطرح نیست، متقابل بودن رابطه مطرح است. اگر مادر نتواند خود را با نیازهای کودک تطبیق دهد و خواسته های مداخله گرانه ایی داشته باشد، باعث تسلیم زودرس در کودک می شود. کودک برای مدیریت تقاضاهای مادر و محافظت از خویشتن واقعی در برابر نیاز و مشغله ی ذهنی او، چیزی می سازد که وینیکات آن را خویشتن کاذب می نامد.
از نظر وینیکات کودک از همان ابتدا تماس با شخص دیگری را می خواهد نه اینکه فقط به دنبال ارضا غریزی از طریق ابژه باشد. کودک زندگی را به عنوان موجودی ذاتا اجتماعی آغاز می کند. او فقط برای رهایی از تنش فریاد نمی کشد، بلکه صمیمیت و آغوش هم می خواهد؛ او به دنبال این نیست که فقط ارضا شود، به دنبال برقراری رابطه است. چیزی که باعث می شود کودک شروع به بودن کند و زندگی را واقعی و قابل زندگی کردن ببیند، ارضای غریزه نیست. وینیکات اعتقاد داشت که خویشتن کودک به جای آنکه تحت فشار تجربیات غریزی باشد، از طریق مراقبت مادر غنی می شود. نقش اصلی مادر، محافظت از خویشتن کودک است. شغل مادر این است که باعث شکل گرفتن این خویشتن شود.
از نظر وینیکات درمان روانکاوی لزوما منحصر به تعبیر نمی شود. از این نقطه نظر، فراهم آوردن فضایی مطبوع یا محیطی نگهدارنده مشابه مراقبت مادرانه، اولین و مهم ترین عامل در فرایند روانکاوی است. در این مدل تحلیل روانکاو، بیمار را قادر می سازد تا خود را برای خود آشکار سازد. قدم اول این است که روانکاو به نوعی میزبان باشد. وینیکات می نویسد بهبودی از اساس معنای مراقبت دارد؛ مراقبتی که در مسیر تحقق رشد شخصی است. درمانگر باید ظرفیت داشته باشد تا تعارض های بیمار را در خود جای دهد، یعنی آنها را در خود نگه دارد و صبر کند تا در بیمار حل شوند نه اینکه مضطربانه به دنبال بهبودی باشد. بهبودی کاری نیست که درمانگر بر روی مریض انجام دهد. وینیکات اشاره می کند که لحظه ی مهم در درمان وقتی است که بیمار خود را غافلگیر می کند. در واقع از دید وینیکات یکی از اهداف روانکاوی به دست آوردن توانایی غافلگیر شدن و غافلگیر کردن خود است. در این مدل روانکاو موقعیتی فراهم می کند که در آن تعبیر خود برای بیمار امکان پذیر باشد. از نظر وینیکات سلامتی با دو جانبه بودن رابطه مرتبط است: یک نشانه ی سلامت ذهن این است که فرد بتواند از طریق تجسم و با دقت وارد افکار، احساسات، امیدها و آرزوهای فرد دیگر شود. همچنین اجازه دهد که طرف مقابل هم همین کار را بکند. روان درمانی مربوط به دو نفری است که با هم بازی می کنند.
فرض وینیکات این بود که کودک آرزوی اولیه برای فهمیده شدن دارد. در واقع او آرزو می کند کسی برایش درک به ارمغان بیاورد. برای وینیکات موقعیت تحلیلی یک تخته سیاه نمادین را در اختیار بیمار می گذارد تا مشاهدات خود را بر روی آن بنویسد. وینیکات در کتاب بازی و واقعیت می نویسد اصل این است که بیمار و فقط بیمار پاسخ ها را دارد، ما فقط تلاش می کنیم او را به جایی برسانیم که ظرفیت آنچه را می داند پیدا کند یا نسبت به آن، آگاهیِ همراه با پذیرش پیدا کند.
در واقع کودک آرزو دارد از طریق دیگران خود را به خود بشناساند، کودک آرزو دارد به خود معنا بدهد. نگرش روانکاو، دعوتی است که بازنمایی خویشتن را تسهیل می کند.
دیدگاهتان را بنویسید