مدلهای نظری و خنثی بودنِ تحیلگر (۱۹۸۶) نوشته جی گرینبرگ/ مترجم: راحله زمانی/ ویراستار: عادله عزتی
مقدمه ویراستار متن اصلی
در این مقاله که مورد ارجاع بسیاری قرار گرفته است، جی گرینبرگ چندین راهبرد مفهومی را تدوین می کند که نویسندگان دیگر در حوزه ارتباطی می توانند از آن استفاده کنند. باتکیه بر تمایز گسترده ای که او و میتچل سه سال قبل تر (در کتاب خود تحت عنوان روابط ابژه در نظریه روانتحلیلی) بین مدل های سائق و ارتباطی مطرح کردند، در اینجا گرینبرگ کاربردهای آن مدلهای متضاد برای ماهیت موضع و مشارکتِ تحلیلگر را مدنظر قرار می دهد. اینها مسائلی بودند که در چند سال بعد از آن دغدغه گرینبرگ را تشکیل می دادند، و سپس مجموعه آنها در سال 1991 و در کتابِ ادیپ و فراتر از آن بصورت انباشه به چاپ رسید.
گرینبرگ یک نوع نگرش را نسبت به نظریه روانتحلیلی به نمایش می گذارد که در عین اینکه حاکی از احترام است، چاپلوسی نمی کند. درحالیکه منتقدین روانتحلیلی کلاسیک که قبل از او بحث های خود را مطرح کرده بودند (مثلا، در سنت روان تحلیلی بین فردی) اغلب رویکرد بالینی کلاسیک را بعنوان رویکردی توصیف می کردند که بسیار مبتنی بر نظریه است، و پیشنهاد می کردند که می توان یک رویکرد آزادتر که کمتر مبتنی بر تکنیک درمانی باشد را تدوین کرد، اما گرینبرگ گفت که تمام روش های بالینی لزوماً و حتماً مبتنی برنظریه هستند. چیزی که ضروری و مورد نیاز است این نیست که ما از شر نظریه خلاص شویم (که البته این خلاصی غیر ممکن است)؛ بلکه آنچه اهمیت دارد مطالعه کردنِ شیوه کاربرد نظریه در رویکرد عملی تحلیلگر است. در روش شناسی مفهومی گرینبرگ (و بطور کلی در گرایش عمومی به نظریه پردازی های ارتباطیِ بعدی)، مسئله این نیست که آیا اصل نظری صحیح است یا خیر، بلکه مسئله این است که آیا کاربردهای ضمنی نظریه طوری هستند که تحلیلگر به آنها اعتقاد پیدا کند یا خیر. (در سال 1988، لاورنس فریدمن قصد داشت که یک رویکرد مشابه را نسبت به نظریه تطبیقی [مقایسه ای] در آناتومیِ روان درمانی تدوین کند.)
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.