در باب انتقال متقابل / نویسنده: پائولا هیمن 1950/ مترجم: هلیا رهنمایی
On Counter-Transference(1950) by Paula Heimann
محرک این یادداشت کوتاه درباره ی انتقال متقابل، مشاهدات مخصوصی است که من در سمینار ها و تحلیل های تحت نظارت[3] داشته ام. من از این شیوه ی تفکر و دیدگاه رایج میان کاندیدا های روانکاوی که انتقال متقابل صرفا منبع مشکل است، به فکر فرو رفته ام. بسیاری از کاندیدا ها هنگامی که از احساسات خود نسبت به بیماران آگاه می شوند نگران شده و احساس گناه می کنند. آن ها در پی احساسی که تجربه می کنند در تلاش ند که از هر پاسخ هیجانی اجتناب کنند و کاملا بی احساس و “منفصل”[4] رفتار می کنند، گویی از بیمار فاصله می گیرند.
زمانی که تلاش کردم تا ریشه ی این ایده آلِ تحلیل گرِ “منفصل” را پیدا کنم، متوجه شدم که تاریخچه ی این حرفه شامل تعاریفی از کار تحلیلی است که مسبب این نگرش شده اند که یک تحلیلگر خوب چیزی را ورای یک خیر خواهی یکدست و ملایم نسبت به بیمارانش احساس نمی کند و این امواج حسی و هیجانی روی یک سطح صاف نشانگر اختلالی ست که باید بر آن غلبه کرد. این برداشت ممکن است از خوانش غلط برخی از گفته های فروید منتج شود، مانند مقایسه ی او با وضعیت ذهنی یک جراح در حین عمل جراحی یا تشبیه او از آینه. حداقل اینها مثال هایی هستند که در این رابطه، در بحث ماهیت انتقال متقابل به ذهن من رسیدند.
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.