در باب روانکاو شدن/ نوشته توماس اگدن، گلن گابارد 2009/ مترجمان: فاطمه حسینی غفاری، الهه خانیکی/ ویراستار: عادله عزتی
On becoming a psychoanalyst (2009) by
تعداد اندکی از ما وقتی دورۀ رسمی آموزش روانکاوی را به اتمام میرسانیم، واقعاً میدانیم داریم چه کار می کنیم. ما تلاش میکنیم تا «صدا» و «سبک» خودمان را پیدا کنیم؛ احساسی که هریک از ما هنگام درگیری با کار روانکاوی داریم، که به نوعی حامل امضای ما است:
تنها پس از اینکه در جایگاه تحلیلگر واجد صلاحیت شدید، این فرصت را خواهید داشت که به یک تحلیلگر بدل شوید. تحلیلگری که به آن بدل میشوید شما و تنها شمایید؛ شما بایستی به منحصربهفرد بودن شخصیت خودتان احترام بگذارید —یعنی آنچیزی که از آن استفاده میکنید و نه این تفسیرها [نظریههایی که از آنها برای مبارزه با این احساس استفاده میکنید که در واقع یک تحلیلگر نیستید و نمیدانید چگونه به یک تحلیلگر تبدیل شوید].(بیون، ۱۹۸۷، ص. 15).
در این فصل دربارۀ تجارب رشد دهندۀ متنوعی صحبت میکنیم که در تلاشمان برای تحلیلگر شدن پس از اتمام آموزش تحلیلیمان برای ما مهم بوده است. البته هرچند تجربههایی که ارزش ویژهای برای هریک از ما داشتند، با یکدیگر متفاوت بودند، اما از جهاتی نیز اشتراکاتی با یکدیگر داشتند. سعی ما بر این است که هم اشتراکات و تفاوتهای میان تجربههایی را روایت کنیم که در تلاش ما برای تحلیلگر شدن (و رشد یافتن در جایگاه روانکاو) بیشترین اهمیت را داشته است. به علاوه، ما درمورد چند ابزار دفاعی صحبت خواهیم کرد که تحلیلگران به طور کلی (و ما به طور خاص) از آنها در برابر اضطرابی استفاده میکنند که بخشی جداییناپذیر از فرآیندِ حقیقی تبدیل شدن به یک تحلیلگر تحت شرایطی تعیینشده به شیوۀ خود فرد است.
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.