THE LOCATION OF CULTURAL EXPERIENCE1 D. W. WINNICOTT
جایگاه تجربه ی فرهنگی 1/ دونالد وینیکات 1966/ مترجم: هلیا رهنمایی
من قصد دارم در این مقاله موضوعی را که مختصرا در سخنرانی ضیافت 8 اکتبر 1966 عنوان کردم، بسط بدهم. در تلاش برای ادای احترام به جیمز استراچی گفتم:
فروید در مدل توپوگرافی ذهن خود جایی برای چیزهای فرهنگی نداشت. او به واقعیت روانی درونی ارزش تازه ای بخشید و از همین جا اهمیت تازه ای برای آنچه که حقیقی و به راستی بیرونی هستند، پدید آمد. فروید از واژه ی “والایش” برای اشاره به فضایی که تجارب فرهنگی معنا دار هستند، استفاده کرد. اما آن قدری پیش نرفت که به ما بگوید این تجربه های فرهنگی کجای ذهن هستند.
حالا می خواهم این ایده را بیشتر بسط بدهم و تلاش کنم که پیام مثبتی بدهم . من از زبان خود استفاده خواهم کرد و از همکارانم می خواهم تا راه هایی را که فروید و دیگران پیموده اند را به من یاد آور شوند. اما، این بخشی از تئوری من است که ادبیات روانتحلیلی آنچه من می خواهم پیش رو بگذارم را در بر نمی گیرد.
در پایان معلوم خواهد شد که من کاری کمی بیش از بسط مقاله ای که به انجمن بریتانیا تحویل دادم، انجام داده ام. مقاله ای در باب ابژه های انتقالی در 1951 و در باب پدیده ی انتقالی در سال 1953. اما این شرح و بسط نیاز است. بسیاری برای گسترش و تغییر آنچه که من در سال 1951 نوشتم کوشش کردند. از نظر من، هنوز جا دارد تحقیقات بیشتری و بیان مجددی در حوزه ی فعالیت ذهن صورت بگیرد و من از این تحولات استقبال می کنم.
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.