کتاب ماتریس ذهن | توماس آگدن
ماتریس ذهن
نویسنده : توماس آگدن
مترجم: مسعود فروزنده
ویراستار: فروغ ادریسی
انتشارات هنوز
تعداد صفحه: 305
درباره کتاب:
این کتاب در قالب عمل تأویل و تفسیر ارائه شده است. رویکردهای مختلف روانکاوی بیشتر شبیه زبانهای گوناگون است. با این که در محتوای معنایی متون نوشتاری زبانهای مختلف همپوشانی گسترده ای وجود دارد، هر زبانی معنایی را می آفریند که سایر زبانهایی که هم اکنون با آنها صحبت می شود یا در شکل نوشتاری حفظ شده اند نمیتوانند آن را تولید کنند. مفسر صرفاً حامل یا ناقل منفعل اطلاعات از شخصی به شخص دیگر نیست؛ بلکه حافظ و خالق فعال معنی و در عین حال بازیابندهٔ آن چیزی است که انتقال داده میشود. بدین ترتیب مفسر از تمامیت گفتمان فرد محافظت میکند. روانکاوی چه در قالب فرایند درمانی و چه در قالب مجموعه ای از اندیشه ها به شکل گفتمان میان سوژه ها گسترش می یابد و هر یک از سوژه ها هم آثار خود و هم دستاوردهای دیگری را تفسیر میکنند. در بحث درباره روانکاوی در قالب نظریه (یا به عبارت دقیق تر مجموعه ای از نظریه ها)، باید گفت هر مطلب مهمی نوعی راه حل برای یک مسئلۀ نظری یا درمانی فراهم می آورد، ضمن این که معمایی معرفت شناختی نیز ایجاد میکند. مطلبی که در پی مطالب دیگر می آید دیگر همان موضوعی را که مطلب پیشین مطرح کرده بود مورد بحث قرار نمیدهد، چرا که آن موضوع دیگر وجود ندارد و برای همیشه تغییر کرده است. هر چه قدر مطلبی مهم تر باشد، مسئله معرفت شناختی نیز دستخوش تغییر اساسی تر و قابل توجه تری می شود. نظریه روابط ابژه در بریتانیا مجموعه متنوعی از آرا و اندیشه ها را به گفتمان روانکاوی ارائه می دهد و ماهیت مسائل معرفت شناختی را که اینک در معرض ملاحظات روانکاوی قرار دارد تغییر داده است. در این کتاب چند نظر محوری که برآمده از آثار مکتب بریتانیا هستند مورد بحث قرار خواهند گرفت مفاهیمی که برای اولین بار ملانی کلاین، دانلد وینیکات و به صورت محدودتری رونالد فربرن و ویلفرد بیون مطرح کرده اند. توماس آگدن در این کتاب مفاهیم را به بحث میگذارد و هدفش روشن سازی، نقد و تفسیر و همزمان خلق درک تحلیلی جدیدی از آنها است. نظریات مطرح شده حول گفتمان روانکاوانه در دورهای بین سالهای 1925 تا اوایل دهه 1970 شکل گرفته اند.
از نظر آگدن چه در دیالوگ تحلیلی (میان روانکاو و تحلیل شونده) و چه در دیالوگ روانکاوانه (میان متفکران تحلیلی) هر نوع تأویل و تفسیری اصل تجربه یا اندیشه را حفظ میکند، در حالیکه به طور همزمان معانی و درکهای جدیدی از «خود» و دیگری را پدید میآورد. تا زمانیکه اصل آن تجربه یا اندیشه از طریق زبان یا حافظه خودآگاه و ناخودآگاه حفظ شود، ما در یک زمان حال بیانتها گرفتار میشویم که نمیتوانیم در مورد آن تأمل کنیم و قادر نیستیم از آن چیزی بیاموزیم. به نظر او هدف غایی روانکاوی بالینی بازآفرینی فزاینده تجربه ای شخصی است که از «خود» بیگانه شده است، همان بخشی که از گفتمان میان فردی و درون فردی جدا افتاده است. از نظر او روانکاوی فرایندی است که برای تحلیلشونده این امکان را فراهم میآورد تا خود را کاملتر و دقیقتر بشناسد و دریابد دارد به چه کسی تبدیل میشود. آگدن در این کتاب با استفاده از عمل تفسیر خودش بر اندیشههایی که کلاین، وینیکات، فربرن و بیون مطرح کردهاند، به بازیابی بخشهایی کمک میکند که بیگانه شدهاند. آرا و نظریات این دسته از روانکاوان تا حد زیادی از دیالوگ روانکاوی جهان جدا افتاده است به طوری که نوعی خلا بیگانگی از خود در اندیشههای روانکاوی را رقم زده است. به نظر او مطالعه کلاین در مورد مفهوم فانتزی در قالب ابزاری برای کاوش نظریه غریزه به کار گرفته شده و نظریه جنسی در قالب نظریه معنابخشی به کار رفته است. تفسیر مجدد نظریه غریزه کلاین کمک میکند تا فهمی تازه از نظریه تاریخی غریزه فروید به دست آوریم.
او در ادامه از مفاهیم کلاينی مواضع پارانوئید – اسکیزوئید و افسرده صحبت میکند که در قالب مفاهیمی از حالتهای بودن تفسیر شدهاند. ورود به این مواضع بیانگر گذار از تجربه صرفاً بیولوژیک به تجربه روانشناختی (موضع پارانوئید – اسکیزوئید) و گذار از تجربه شخصیت زدایی شده – روانشناختی به تجربۀ سوبژکتیو (موضع افسرده) است. او شرح حالهای بالینی ارائه میدهد که بر بیمارانی متمرکزند که درگیر گذار از سازماندهی تجربه از حالت عمدتاً پارانوئید ـ اسکیزوئید به سازماندهی تجربه در حالت افسرده هستند. از نظر آگدن به لحاظ بالینی بسیار مهم است که درمانگر ماهیت این انتقال را درک کند و تشخیص دهد، چرا که درک او از تغییر در نحوه سازماندهی تجربه از سوی بیمار بر شیوۀ گوش دادن و مداخله درمانگر و روش درک این که بیمار چگونه به مداخلاتش پاسخ میدهد تأثیر عمیقی میگذارد.
آگدن در ادامه برداشت وینیکات از رشد مادر نوزاد و تبدیل آن به مادر و نوزاد در ارتباط با سه شکل وابستگی نوزادی به بحث میگذارد. مفهوم پردازی هر یک از این اشکال وابستگی در رابطه با بخشهای خاصی از آرا و نظریات کلاین که در آثار وینیکات هم حفظ و هم با جنبه های دیگری جایگزین شده اند در نظر گرفته شده است.
طبق نظر وینیکات نوزاد فقط میتواند با وجود پوشش حمایتی و تأخیری محیط نگهدارنده مادرانه زنده بماند و رشد کند. از این نظر در آغاز «چیزی به نام نوزاد وجود ندارد». واحد آغازین رشد روان شناختی واحد مادر_نوزاد است. فعالیت فیزیکی و روان شناختی مادر ماتریس ذهنی و جسمى تجربه نوزاد را فراهم میکند. مادر با تدارک و هم ابژه سوبژکتیو (این وهم که وجود درونی و بیرونی یکی و همانند هم هستند) از نوزاد در برابر آگاهی از جدایی حفاظت میکند.
در دوره پدیده گذار تکلیف رشدی زوج مادر – نوزاد خارج کردن غیر تروماتیک نوزاد از تدارک مادرانه ماتریس روان شناختی است. چنین چیزی تا حدی طی تجربه بازی کردن نوزاد در حضور مادر غایب و در غیاب مادر حاضر حاصل میشود. به بیان دیگر نوزاد باید تجربه بازی کردن در حضور مادر به مثابه محیط و در غیاب مادر به مثابه ابژه را داشته باشد. طی درونی کردن مادر محیطی، نوزاد ظرفیت ایجاد ماتریسی برای تجربه روان شناختی و جسم خود را به وجود می آورد. تجاوز مداوم مادر به بازی نوزاد به وابستگی شدید به مادر – ابژه- بیرونی حقیقی میانجامد. این وابستگی به جای ایجاد محیط نگهدارنده درونی خودساخته نوزاد (ماتریس روان شناختی) به درونی سازی دفاعی مادر به مثابه ابژه و ارتباط اعتیاد گونه با مادر- ابژه – درونی قادر مطلق منجر می شود.
سومین شکل وابستگی، وابستگی نوزاد به ظرفیت بقای مادر در طول زمان در دوره رابطه مندی کل ابژه است. تا اینجا فرافکنی دنیای ابژه درونی نوزاد مادر ـ ابژه ـ بیرونی واقعی را تحت الشعاع قرار داده است. در دوره رابطه مندی ابژه کامل نوزاد وارد فرایند رها کردن (در فانتزی ناخودآگاه «ویرانگری) مادر – ابژه – درونی قادر مطلق میشود و در نتیجه فضای کشف مادر – ابژه – بیرونی واقعی را خلق میکند. به خاطر اعتماد شکل گرفته در طی این روند نوزاد به خودش اجازه می دهد از آغوش مادر – ابژه – درونی قادر مطلق به آغوش ابژه بیرونی برود که همیشه آنجا بوده اما به جا آورده نشده است. در این فرایند، مادر واقعی باید حضور مداوم فیزیکی و هیجانی داشته باشد تا از اعمال ویرانگر خیالی و واقعی نوزاد جان به در ببرد و هدایای جبرانی او را تشخیص دهد و آنها را بپذیرد. از آن جایی که ارتباط با ابژه کشف شده ارتباط با ابژه ای است که در دنیای واقعی خارج از قدرت مطلق نوزاد ریشه دارد، ابژه بیرونی که ( به جای خلق شدن) کشف میشود میتواند به روشی کاملاً تازه «مورد استفاده قرار گیرد».
* کپی تنها با ذکر منبع و ارجاع به سایت مجاز است.
دیدگاهتان را بنویسید