در جستجوی کودک فراموش شده | آلیس میلر

در جستجوی کودک فراموش شده کاوشی در خویشتنِ خویش
نویسنده : آلیس میلر
مترجم: کتایون زاهدی
انتشارات ارجمند
تعداد صفحه: 120
درباره کتاب:
آلیس میلر یک روان کاو و فیلسوف سوئیسی است که به واسطه نگارش کتابهایی در زمینه روابط آسیب زای والدین با فرزندان ، مورد توجه قرار گرفته است. کتاب The Drama of the Gifted Child» که تحت عنوان در جستجوی کودک فراموش شده توسط کتایون زاهدی به فارسی ترجمه شده است تا سال ۱۹۸۱ یکی از کتابهای پرفروش انگلیسی در جهان بود.
میلر در این کتاب به توضیح رابطه اولیه مادر و کودک و تاثیر آن بر چگونگی تجربه عواطف توسط کودک می پردازد. او میگوید مادر با درک احساسات کودک به او این امکان را میدهد تا توانایی درک احساسات خود و اعتماد به این احساسات را در خود پرورش دهد. اما در مواردی مادر قادر به انجام این کار نیست و خود او برای درک هیجانات و احساساتش نیازمند کودکش میشود؛ این مسیر معکوس در روان کودک اثرات جدی بر جای میگذارد.
کتاب به تجربه ی احساس تنهایی ای می پردازد که ناشی از غفلت مراقبین در دورانی است که پاسخگویی به نیازهای اساسی ما اهمیت زیادی داشت و ما و ما بر آن آن شدیم که مراقب دیگران مهم زندگی مان باشیم تا بلکه نقش همان کسی را ایفا کنیم که به او نیاز داشته ایم، غافل از اینکه نمی توان برای دیگری مراقبی خوب و کافی بود مادام که کسی در درونمان نشسته و مویه می کند.
در تجربه مبارزه با بیماریهای روحی آموخته ایم که تنها یک سلاح داریم :کشف حقیقت تاریخچه عاطفی منحصر به فرد کودکی مان. باید گفت آسیبهای دوران کودکی تغییر پذیر نسیتند؛ چرا که ما قادر به تغییر گذشته نیستیم. اما می توانیم خود را دگرگون و ترمیم کنیم و با تبدیل شدن از قربانیان نااگاه گذشته به افراد مسئول ،کنونی خود را رها سازیم.
بیشتر افراد در این زمینه کاملا برعکس رفتار می آنها بدون درک این مطلب که گذشته همواره نقش تعیین کننده کنندهایی در رفتارهای کنونی شان دارد. از آگاهی در مورد پیشینه خود پرهیز می کنند با فراموش کردن گذشته و گمان می کنند می توانند از شر آن خلاص شوند. این افراد با ترس و اجتناب از آسیب هایی زندگی کنند که گرچه زمانی واقعیت داشته اند ولی مدت هاست دیگر از واقعیت تهی شده اند. سرکوب خاطره سوء استفادههای دوران کودکی افراد را به نابود کردن زندگی خود یا دیگران سوق می دهد. این دردهای سرکوب شده در خلوت بیشتر رخ می نمایند. برای مثال زنی که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته ممکن است برای انکار واقعیت کودکی خود و فرار از گذشته همواره از معاشرت با مردان الکل مواد مخدر و جلب توجه کمک بگیرد. او برای پس راندن و مهار دردهای سرکوب شده به هیجان مدام نیاز دارد و ممکن است حتی یک لحظه سکون و سکوت را نیز نتواند تحمل کند.
میلر معتقد است علت اختلالات عاطفی را باید در اوایل تطابق نوزاد جستجو کرد. اگر نیاز کودک به احترام درک همدردی و آئینه سازی سرکوب شود باید منتظر عواقب جدی و متعددی باشیم. یکی از این عواقب ناتوانی فرد در تجربه کردن آگاهانه احساسات خاص خود مانند حسادت، رشک خشم ،تنهایی درماندگی یا اضطراب است. یک کودک فقط زمانی قادر به تجربه احساسات واقعی خود است که شخصی او را کاملا بپذیرد و درک و حمایت کند. در صورتی که تجارب احساسی کودک باعث محروم شدن او از عشق مادر شود کودک عواطف خود را سرکوب خواهد کرد. سرکوب این احساسات میتواند منجر به ساختن لایه های دفاعی برای حفاظت از فرد در برابر تجربه احساسات تهدید کننده شده و فرد را به یک زندگی كاذب هدایت کند. برای مثال میلر از افرادی یاد میکند که در پس همه موفقیتها و درخششهایی که دارند، از یک احساس تهی بودن و بی معنا بودن رنج می برند. کسانی که پس از شکستن لایه محافظتی خود بزرگ بینی با احساسات شرم و شرم و گناه عمیق خود روبرو می شوند.
میلر در این کتاب بیان میکند که درمان نه می تواند کودکی گم شده ما را به ما بازگرداند و نه حقایق گذشته را تغییر دهد. اما با ایجاد فضایی برای ،سوگواری به شخص امکان تجربه دوباره رنجها و احساسات سرکوب شده حل و فصل آنها و ورود به دنیای احساسات بزرگسالانه را می دهد. این سوگواری میتواند سرزندگی را به ما باز گردانده ما را از بند کودکی فراموش شده مان رها سازد.
دیدگاهتان را بنویسید