On the Nature and Aims of Psycho-Analytical Treatment
W. Ronald Fairbairn M.D.
درباره طبیعت و اهداف رواندرمانی تحلیلی/ رونالد فیربرن 1958/ مترجم: نگار نباتی
در پرتو دیدگاه نظری که به آن رسیدهام، احساس میکنم برخی از تأملاتم ناشی از مقاله اخیر «درباره نظریه درمان روانتحلیلی» توسط توماس اس. ساسز است که به خاطر حسن نیت او از امتیاز خواندن مقالهاش قبل از انتشار آن در این مجله برخوردار شدم.
به طور خلاصه، می توان گفت که جهتگیری نظری من با چهار صورت بندی مفهومی اصلی مشخص میشود:
۱) نظریهای درباره ساختار روانی پویا.
۲) نظریه ای به این مضمون که فعالیت لیبیدینال ذاتاً و اساساً مبتنی بر جستجوی ابژه است.
۳) نظریهای برآمده از رشد لیبیدینال که نه از منظر تسلط منطقه ای فرضی، بلکه از نظر کیفیت وابستگی ارائه شده است.
۴) تئوری شخصیتی که منحصراً بر حسب روابط ابژه درونی ارائه شده است.
میتوان گفت که دو مورد اول از این فرمولبندی، جایگزینی برای دو نظریه اساسی فروید است – نظریه کلاسیک لیبیدو و نظریه نهایی او درباره غرایز. مورد سوم به عنوان نسخهای اصلاح شده از نسخه آبراهام از نظریه رشد لیبیدینال فروید است. و در نهایت، نظریه روابط ابژه من در مورد شخصیت قرار است که جایگزین توصیف فروید از ساختار ذهنی بر حسب اید، ایگو و سوپرایگو شود. این نظریه، شکلی توصیفی از یک ایگوی لیبیدینال، یک ایگوی مرکزی و ایگویی ضدلیبیدینال همراه با ابژههای درونی مربوطهشان را دارد؛ و وضعیت درونروانیای که به این ترتیب ساخته شده است ناشی از شکاف در یک ایگوی اصیل و ذاتی و همچنین ابژهای است که در ابتدا توسط آن ایگو درونی شده است.
اگر قصد مطالعه متن کامل مقاله را دارید می توانید با خرید این مقاله، فایل Pdf آن را در اختیار داشته باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.